سلام نمی دونم چرا ولی باز هم اومدم تا بنویسم
بازم امروز دو شنبه است که می خوام بنویسم ولی دیگه نمی دونم از چی یا از کجا بنویسم
دیشب داشتم با یکی از دوستام صحبت می کردم اولین روزی بود که احساس می کرد آزاد شده و مثل یک آدم آزاده داره زندگی میکنه یکمی با هم صحبت کردیم برای من فال گرفت بعدشم در باره غم وغصه صحبت کردیم بعد او خوابید و من همچنان بیدار موندم .
همه رهتند وما موندیم ...
این هم از طرف اون:
آبی آسمان
آبی دریا
این کجا ؟
آ ن کجا ؟