Thursday, June 05, 2003

عبور بايد كرد.
صداي باد مي آيد، عبور بايد كرد.
و من مسافرم ،اي بادهاي همواره !
مرا به وسعت تشكيل برگها ببريد.
مرا به كودكي شور آبها ببريد.
و كفشهاي مرا تا تكامل تن انگور
پر از تحرك زيبايي خضوع كنيد.
دقيقه هاي مرا تا كبوتران مكرر
در آسمان سپيد غريزه اوج دهيد.
واتفاق وجود مرا كنار درخت
بدل كنيد به يك ارتباط گمشده پاك.
و در تنفس تنهايي
دريچه هاي شعور مرا به هم بزنيد.
روان كنيدم دنبال بادبادك آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگي ببريد ... .