Sunday, January 22, 2006

سلام سلامی بعد از گذشت 2 سال
دو سالی که فقط برای پاک کردن گرد و غبار اینجا سر میزدم
سلام سلامی بعد از گذشت 2 سال
دو سالی که فقط برای پاک کردن گرد و غبار اینجا سر میزدم

Saturday, September 18, 2004

به اونايي كه براتون ارزش دارن
بهترين دوست اون دوستيه كه بتوني باهاش روي يك سكو ساكت بشيني و چيزي نگي و وقتي ازش دور ميشي
حس كني بهترين گفتگوي عمرت رو داشتي
ما واقعا تا چيزي رو از دست نديم قدرش رو نمي دونيم ولي در عين حال تا وقتي كه چيزي رو دوباره به دست نياريم نمي دونيم چي رو از دست داديم
اينكه تمام عشقت رو به كسي بدي تضميني بر اين نيست كه او هم همين كار رو بكنه پس انتظار عشق متقابل نداشته باش ، فقط منتظر باش تا اينكه عشق آروم تو قلبش رشد كنه و اگه اين طور نشد خوشحال باش كه توي دل تو رشد كرده
در عرض يك دقيقه ميشه يك نفر رو خرد كرد در يك ساعت ميشه يكي رو دوست داشت و در يك روز ميشه عاشق شد ، ئلي يك عمر طول مي كشه تا كسي رو فراموش كرد
دنبال نگاهها نرو چون مي تونن گولت بزنن، دنبال دارايي ترو چون كم كم افول مي كنه ، دنبال كسي باش كه باعث بشه لبخند بزني چون فقط با يك لبخند ميشه يه روز تيره رو روشن كرد ، كسي رو پيدا كن كه تو رو شاد كنه
دقايقي تو زندگي هستن كه دلت براي كسي اونقدر تنگ ميشه كه مي خواي اونو از رويات بكشي بيرون و توي دنياي واقعي بغلش كني
رويايي رو ببين كه مي خواي ، جايي برو كه دوست داري ، چيزي باش كه مي خواي باشي ، چون فقط يك جون داري و يك شانس براي اينكه هر چي دوست داري انجام بدي
آرزو مي كنم به اندازه ي كافي شادي داشته باشي تا خوش باشي ، به اندازه كافي بكوشي تا قوي باشي
به اندازه كافي اندوه داشته باشي تا يك انسان باقي بموني و به اندازه كافي اميد تا خوشحال بموني
هميشه خودتو جاي ديگران بذار اگر حس مي كني چيزي ناراحتت مي كنه احتمالا ديگران رو هم آزار مي ده
شادترين افراد لزوما بهترين چيزها رو ندارن ، اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترين استفاده رو مي برن
شادي براي اونايي كه گريه مي كنن و يا صدمه مي بينن زنده است ، براي اونايي كه دنبالش مي گردن و اونايي كه امتحانش كردن ، چون فقط اينها هستن كه اهمين ديگران رو تو زندگيشون مي فهمن
عشق با يك لبخند شروع ميشه با يك بوسه رشد مي كنه و با اشك تموم مي شه ،‌ روشنترين آينده هميشه روي گذشته فراموش شده شكل مي گيره ، نميشه تا وقتي كه دردها و رنجا رو دور نريختي توي زندگي به درستي پيش بري ،
وقتي كه به دنيا اومدي تو تنها كسي بودي كه گريه مي كردي و بقيه مي خنديدن ، سعي كن يه جوري زندگي كني وقتي رفتي تنها تو بخندي و بقيه گريه كنن

Monday, July 19, 2004

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
امروز بعد از گذر کلی وقت بازم اومدم که یه سر به جایی که یه زمانی باهاش زندگی میکردم بزنم و غباری رو که توی این چند وقت که نیومدم روش نشسته رو پاک کنم.
یه زمانی هر روز من میومدم انجا و یه چیزایی می نوشتم بعدش هم منتظر میموندم تا یکی از راه برسه و یه پیغامی برام بنویسه ولی فکر کنم دیگه کسی اصلاً انجا رو یادش باشه و شاید همه انجا رو یک وبلاگ متروکه بدونن مثل آدما که وقتی از یک جایی میخوان برن همه میگن هیف بود ولی بعدش براشون عادی میشه
دیگه چیزی ندارم بگم موفق باشین
بای بای

Wednesday, April 21, 2004

سلامممممممممممممممممممممممم بازممممممممممممممم اومدمممممممممممممم
می خوام یه شعر قشنگ براتون بنویسم که یکی از دوستام داده ولی نمی گم کی تا تو کفش بمونین p:p:p:
فقطططططط می کممممممممم خیلیییییی اونووووو دددددوووووسسسسستتتتتتت دارمممممممممممX:X:X:

با هر بهانه در غزلهایم تو را فریاد میزنم
تو را تکرار خواهم کرد
با زنگ نامت این سکوت آباد را آوار خواهم کرد
نام تو را تا بام دیوار بلند شهر خواهم برد
زه آنجا تو را بر خواب این خوش باوران آوار خواهم کرد
هر بار ازمی داشتم چیزی مرا از کار وا می داشت اما قسم بر نام تو آن کار را اینبار خواهم کرد
دیگر نیارم طاقت دل تنگی دور از تو بودن را
آری همین فردا همین فردا تو را دیدار خواهم کرد
هر جا که باشی در مهاق ابرها و دریا ها
حتی تا دیدنت هر راه نا هموار را هموار خواهم کرد.

فعلا با ی ی ی ی ی با ی ی ی ی ی

Friday, February 06, 2004

سلام ايندفعه هم سلام
نمي دونم براي چی دوباره می خوام بنویسم.
شاید برای گذراندن وقتم باشه شایدم چون می خوام حرف بزنم .
نمی دونم از کی یا از چی بگم ولی احساس می کنم دارم گذشت زمان رو حس میکنم .
گذر زمان بعضی وقتا خوبه ولی بعضی وقتا نه .
زمان خاطره سازه ولی خاطراتی رو که می سازه هم خوبه هم بد .
گذر زمان خیلی وقتا باعث میشه که چند نفر که به هم علاقه دارن از هم جدا بشن.
باید سعی کنیم از گذر زمان برای خودمون خاطرات خوب بسازم.
به امید روزی که همه خاطرات خوب باشن.

Tuesday, December 23, 2003

قصه سبز
هنگامي كه پسر بچه اي بيش نبود علاقه زيادي به پروانه ها داشت.البته شكارشان نمي كرد بلكه ساعت ها به آنها خيره ميشدو از ديدن زيبايي ها و رفتارهاي جالب توجه آنها حيرت ميكرد.
پس از گذشت ساليان متمادي در حالي كه صاحب فرزند پسري شده بودكه چند هفته بيشتر از تولدش نميگذشت دوباره خود رادر حالي يافت كه مسحور يك پيله شده است. پيله را در پارك
پيدا كرده بود .شاخه درخت شكسته بود اما به پيله آسيبي نرسيده بود و پيله همچنان به درخت چسبيده بود.او درست مثل مادرش پيله را به آرامي در يك دستمال قرار دادو با خود به خانه بردو در يك ظرف شيشه اي در بسته قرار دادو چند سوراخ روي ظرف ايجاد كرد تا هوا به خوبي جريان داشته باشد. آنگاه ظرف را بالاي شومينه قرارداد تا از نزديك بتواند شاهد يك ماجراي ديدني و جذاب باشد.مرد با اشتياق و علاقه زيادي به پيله نگاه ميكرداما همسرش علاقه
زيادي از خود نشان نداد. در ابتدا حركت پيله چندان محسوس نبود اماهنگامي كه مرد بيشتر دقت كرد متوجه تكان هاي پيله شد. اتفاق ديگري رخ نداد. پيله همان طور محكم به شاخه چسبيد و هيچ نشاني از ظهور بالهايش به چشم نمي خورد. سرانجام تكان هاي پيله شديد وشديد تر شد.مرد تصور كرد كه پروانه در نتيجه اين تقلاي شديد ميميرد.او درشيشه را باز كرد. يك قلم تراش نوك تيز از كشوي ميزش برداشت و با دقت شكافي باريك در اطراف پيله ايجاد كرد.تقريبا بلافاصله پس از اين كار بالهاي پروانه ظاهر شدند و پروانه از بند پيله آزاد گشت.به نظر ميرسيد كه پروانه از آزادي اش راضي است. بر روي ديواره ظرف و همچنين لبه شومينه راه ميرفت
اما پرواز نمي كرد.مرد ابتدا تصور كرد كه شايد خشك شدن بال پروانه زمان ميبرداما روز ها گذشت و پروانه پرواز نكرد.مرد نگران شد و از همسايه اش كه معلم علوم بود كمك خواست.او همه چيز را براي همسايه تعريف كرد و وقتي كه شرح داد كه چگونه شكاف باريكي روي پيله
ايجاد كرده است همسايه اش حرف او را قطع كرد و گفت:دست نگه دار. حالا فهميدم چرا پروانه ات پرواز نميكند. بايد بداني كه نبرد بي امان پروانه در اين مرحله است كه به آن قدرت پرواز مي بخشد . و اگر اين تلاش نباشد پروانه نميتواند پرواز كند………….
همين واقعيت در مورد انسانها نيز صدق ميكند.گاهي اوقات نبردهاي بي امان در مسير زندگي است كه ما را قوي وقوي ترميكند و تا اين سختي ها و نبرد ها نباشند پيروزي حاصل نميشود.
طبق گفته پا ئولو كوئيلو در كتاب كيمياگر:وقتي انسان يك افسانه شخصي(هدف مشخص) داشته باشد تمامي كيهان دست به دست هم ميدهند تا وي آن را تحقق بخشد اماشرط آن اينست كه فرد در سختيها و شكست ها اميدوار بماند چرا كه گاهي چند شكست جزو مسيرهايي است كه كيهان براي رسيدن ما به افسانه شخصي مان طراحي كرده است.

Monday, November 24, 2003

دوستت مي دارم در اندرون قلبم همراه يك راز و يك روياي منحصر بود گرامي داشته ام كه به من اميدهاي بسيار براي داشتن يك فرداي زيبا و نوين را داده است
كه همينك ان را مي بينم و به دان سان كه امروزم فقط به خاطر تو و هديه عشق تو است
ارزو داشتم مي توانستم به تو بفهمانم كه چگونه دوستت مي دارم
همواره درحال جستجو هستم ايك نمي توانم راه انرا بيابم من فقط ان چيزي را
در تو دوست مي دارم كه (تو)را اشكار ساخته است ان (تو)تويي كه در ماورا تويي كه دنيا مي شناسد
و توسط ديگران گرامي داشته مي شود
يك (تو) كه مخصوص من است (تويي)كه هرگز تغيير نمي كند و من هرگز
نمي توانم عشق ورزيدن به او را متوقف كنم